هانیهانی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
هامینهامین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

هانی و هامین گل پسرای مامان و بابا

جور واجور

1393/5/16 12:43
نویسنده : مامان نیره
699 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دنیای من محبت

مامانی ببخشید این چند وقت نبودم نیومدم شاید از کلی خاطرات که باید ثبت می شد دور موندم ولی تا جایی که یادم باشه حتما برات می نویسم. بغل

عسلم  این چند وقت واقعا حالم خوب نبود خیلی درد ،عذاب ، مریضی و ... کشیدم فقط فقط بخاطر یه فسقلی دیگه مثل خودت یه عزیز دیگه مثل خودت یکی دیگه می خواد مثل تو بشه همه دنیام و بشه وجودم. بوس امروز اگر شروع کردم به نوشتن به خاطر اینکه فکر کنم فسقلی کوتاه اومده از اذیت کردنم خدای شکر خوبم دیگه معده درد ندارم ولی سختتر از اون اومده سراغم سردرد عصبانیدیونه ام کرده الان ده روز میشه سرما خوردم چون دارو نمی تونم استفاده کنم درمانش طول می کشه فقط می تونم با بخور دادنم آروم بشم.خسته

خوب هر خاطره ای ازت به یادم را خلاصه می گم تا هم داشته باشیشون هم من بتونم این پستو طولانی نکنم.

اولیشو از تولدت می گم:بوس

روز تولدت عالی بود ولی متاسفانه تازگیها یاد گرفتنی از عکسایی که خوشت نیاد پاکشون می کنی و با گوشی من هر چی عکس بوده پاک شده یه چند تایی که خاله و عمه داشتن گرفتم که میزارم برات تو تولدت بود که به همه اعلام کردیم یکی دیگه داره به جمعون اضافه میشهبوس اولش باور نمی کردن  چون من همیشه مخالفم بودم می گفتم فقط تک فرزندی اما شد اینکه تو پست قبلی گفتم معجزه واقعا معجزه شده بود عین  هانی ولی بعد  خوشحال شدن همه بهمون تبریک گفتن  بوس

سلام به همه مامانای عزیزو و با تاخیر تبریک فرشته

امسال هم مثل سال گذشته اداره برامون یه سفر کوتاه و یه روزه به چابکسر را ترتیب داد و منو و پسری با هم رفتیم چابکسر منتها این دفعه هوا زیاد خوب نبود و هانی هم که عاشق دریا نتوست شنا کنه و واقعا ناراحت بودناراحت خیلی اصرار کرد ولی خیلی سرد بود

روز بدی نبود یعنی خوب هم نبود یه چیز بین خوب و بد .

رفتنمون به چابکسر:

بارها گفتم باز می گم عاشق دریای و شنا یعنی دریارو ببینی دیگه هیچ چیزیو محل نمی کنی خیلی خوش گذشت جمع شلوغی بودیم با بچه خوش گذرونیدی کلی شن بازی و شنا ولی ایبنار همش لرزیدی ولی با این حال باز تو دریا بودی دو روز  اونجا موندیم شما هم حسابی به قول خودت حال کردی . این دو روز برخلاف دفعه قبل حسابی شنا کردی و تلافی کردی  خوش عسلمبوس

و لاهیجان

کل کل پسر و پدر :

یه مدته پسر و پدر با هم در افتادن روی اینکه من عشق کدومشون هستم  یه روز از دهنم در رفت به هانی گفتم تو عشق منی همین باعث شد یه کل کل حسابی پدر و پسر .شاید سه روز بعدازظهر و شب همین بحث بینشون بود آخر کلافه شدم گفتم هر دوتاتون باید تنبیه بشین من عشق هیچکدوم نیستم عصبانی این حرف باعث شد یه روز آتش بس باشه ولی باز با خندیدن من به روشونخنده جنگ ادامه پیدا کرد  تا اینکه یه روز هانی خیلی منو عصبانی کرد منم به خاطر تلافی کردن کارش سریع بهش گفتم من هیچوقت عشق تو نمیشم  بوس این شد که هانی فعلا کوتاه اومده و در حال راضی کردن که حداقل اجازه بدم یه ذره عشقش باش هر چند این وسط بابایی زیادی موش میدونه هی برات کری می خونه ولی برای اونم دارم  بوس

سفر چند روزمون به استان خلخال :

برای تعطیلات عید فطر تصمیم گرفتن که بریم سمت خلخال خیلی جای با صفایه یعنی جاده اش واقعا زیبا بود و این جمله معروف بگم طبیعت بکر و واقعا سرد بود از خوش شانسی من بود که تو این سفر معده درد خوب شد اما به جاش سر دردهای وحشتناک سراغم اومدن که شبا واقعا با بستن روسروی به سرم اونم اینقدر محکم که بتونم یه چند ساعتی بخوابم ولی در کل خیلی خوب بود و خوش گذشت بوس

اینم عکسا هر چند اینم بگم توی این مدت نه من حالی داشتم که ازت عکس بندازم و نه تو رقبتی نشون میدادی  چون از وقتی دوربینو شناختی زیاد اجازه نمیدی ازت عکس بندازم به خاطر همین منم زیاد گیر نمی دم بهت.بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

maman elaheh
30 مهر 93 9:31
خداروشکر که خوبی نیره جون هانی جونم که آقا شده مرسی خانمی داریم میگذرونیم