خاطره تلخ بدون عزیز
هانی من صبح بخیر
خیلی دلم گرفته خیلی .امروز یازده روزه که عزیز را از دست دادیم بابا خیلی عصبی شده با هر حرفی واکنش نشون می ده خیلی عصبی و بداخلاق .ولی خب می دونم واقعاً سخته ما کسی رو از دست دادیم که همه کس بابا بود .جزء عزیز کسی رو نداشتیم .
مراسم سوم و هفتم عزیز خیلی خوب برگزار شد و تو روز هفتم عزیز مریض شدی بدجوری طوری که من تا صبح بلای سرت نشسته بودم و تو هذیان می گفتی خیلی تب داشتی .
صبحها تو رو می برم پیش عزیز می زارم بعد می یام سرکار .
اینقدر سیستم عصبی ام بهم ریخته نمی دونم چی بنویسم میزارم برای بعد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی