دیدار وبلاگی
سلام به همه زندگیم .خوبی مامانم
خلاصه بعد مدتها طلسم ما هم شکست و موفق شدیم دوستامونو ببینیم و خیلی خوشحال شدیم از دیدنشون . دوباره از همینجا از مینای عزیز و یاسی مهربون تشکر می کنم که منو دعوت کردن برای یه دیدار و قرار وبلاگی .
واقعا آدم از فردای خودش خبر نداره و اینکه یه روز بخوای از دنیای مجازی که نه کس می ببیند و نه کس شناسد بخوای دوست پیدا کنی که باهاشون در ارتباط باشی اینکه که می گن عصر ارتباطات و تکنولوژی همینه دیگه ما هم ثابت کردیم که آره تو همین عصریم.
جونم بگه آره دیگه مینا و ساقی و یاسی و پارسا دیدیم توی پارک ماهک قرار گذاشتیم بچه ها سی خودشون و ما هم سی خودمون خوش گذشت به قول یاسی استرس دیدنشون واقعا سخت بود اینکه چجور رفتاری چجور اخلاقی واقعا سخته اینکه یاسی عزیزم خیلی مهربون بود و گرم رفتار می کرد و مینای گلم که مثل نوشته هاش عالی و مهربون و این یکم منو آرامم می کرد صادقانه بگم تو برقراری ارتباط با دیگران خیلی راحت نیستم و اصلا هم بلد نیستم ولی تو دراز مدت می تونم به زرسه قاطع بگم دوست خوبی هستم و وفادار به به چه هندونه ای برای خود کاشتم ولی خدایی صادقانه گفتم
باز تشکر می کنم از دوستای گلم و ممنون برای دیدارمون یه جورایی من ذوق زده بودم برای اولین دیدار و انشاء اله از اونا زودتر پستو گذاشته باشم و اینم عکسا.
یاسی جونم بابت گوشی موبایل ممنون و مینا گلی از شما بابت حساب وقت اضافه ممنون خیلی پررو بودم نه سیب زمینی سرخ شده کی خرید اصلا تعارف نکردم فقط خوردیم ببخشید