رفتن هانی جونم به آرایشگاه
چشم و دلم .هانی گلم قند نباتم خوبی
دیروز برات نوبت گرفتم تا ببرمت آرایشگاه .وقتی از اداره رسیدیم خونه شما خواب بودی نهار خوردیم خواستیم بخوابیم حضرت آقا بیدار شدِِِی وقتی بیدار شی همه برپایم دیگه نه من تونستم بخوام نه بابایی چون همش از سر من می پریدی سر بابا و یا برعکس این کار می کردی .دیگه بابا گفت نه ما بخوابیم و نه این پسره لوس .
دوش گرفتیم ساعت ٥ راه افتیم رفتیم جلوی در آرایشگاه یه تن آقایی لباس موش موشی پوشیده بودن این شد زمینه ترست که نیایی تو خلاصه موش موشی رفت کنار شما افتخار دادین رفتیم تو مثل دفعه پیش تا مرد عنکبوتی رو دیدی ترسیدی و عقب عقب اومدی بیچاره خانمه برداشتش برد یه اتاق دیگه ولی تو دیگه ترسیده بودی ولم نمی کردی هر چقدر می گفتم برو ماشین سواری ، آقا پلیسه ول کن نبودی به خاطر همین من مانتومو درآوردم و تو رو پام نشوندم تا قیچی و شونه رو دیدی گریه کردی چه گریه ای انگار دارن کتکت می زنند ساکت نمی شدی می خواستم این بار یه مدل بزنم ولی بازم نشد یعنی نزاشتی خیلی گریه کردی تا اینکه تقریبا تموم شد تمیزت کردم و رفتیم اون یکی اتاق یه کم سر سره بازی کردی با وسایل دیگه سرگرم شدی و آروم شدی بعد از خانم آرایشگر خواستم تا دوباره تمیزتر کنه موهات خدای شکر اینبار گریه نکردی مثل آقاها نشستی موتاهتو با ماشین اصلاح مرتب کرد.
کارمون که تموم شد رفتیم یه ذره تو خیابون دور زدیم یه کم مغازه پوشاک یه کم مغازه های دیگه تا اینکه ساعت 8 شد رفتیم خونه حمومت کردم راستی یادم رفت بگم یه عینک دودی هم برات خریدم بهت میاد خیلی از عینکا امتحان کردیم این بهت بیشتر می آد.
برات تخته وایت برد و ماژیک گرفتم طبق معمول ذوقی نشون ندادی گذاشتم کنار تا بعد بهت بدم.
شدی این گل پسر من.
اینجا وقتی اصلاحت تموم شد اومدیم بیرونه یه خورده تاب بازی کردی .
این بادباک هم جایزت بود که همینجوری بغلش کردی و تو خیابون هم بنده دنبالشم .
اینقدر هوا گرمه من با همه حساسیتم بهت آستین کوتاه پوشوندم انیقدر ورجه وجه می کنی که عجله تا ازت عکس با عینکت بندازن که یادم رفته مارک عینک بکنم.
این عکس سری قبل که رفته بودیم آرایشگاه ازت عکس انداخته بودم که این جلسه آماده شده بود گرفتم .
یه مدت یاد گرفتی وقتی خوابت میاد بری روی مبل با پتو و بالشت ببین
.
.
.
توی این عکس دوست نداشتی ازت عکس بندازم می گفتی برو مامان برو .قربونت برم