سفرمون به سرعین اردبیل
سلام عسکم
دوباره مسافرت چی بکینم ما کارمندا از این روزهای تعطیلیه می تونیم به نحو احسن استفاده کنیم این چند که تعطیل بود برنامه ریزی کردیم برای سرعین اردبیل . جاتون خالی خوش گذشت
پسری من اصلا اذیتم نکرد جزء یه چند مورد که نمی دونم چرا زمانی که اونها رو می دید همچنین واکنشی نشون می داد باعث ناراحتی و خجالت من و باباش می شد و گیج شدنمون .
این سری از همسفرهامون بگم خاله پروین و عمو هرمز و حنانه و پریا و خواهر عمو هرمز با بچه هاش بود به اسم مریم ، ریحانه و مجتبی . این دخترخانونها و آقا پسر بزرگ بودن ولی هانی با دیدنشون اول تا ده دقیقه خجالتی حتی زمانی که گرسنه اش بود شیر نخورد بعد کم کم که باهاشون جور شد شیرشو خورد حرکت زشتی که هانی انجام می داد ریخت آب دهان روی بچه ها بود یعنی زمانی که اونها می دید همچنین کاری می کردی نمی دونم چرا و این براش فعلا تا به امروز مونده .
هوای اردبیل واقعا سرد بود شب اول که اصلا نتوستم بخوام تمام حواسم بهت بود مبادا پتو از سرت برداری نزدیکای صبح که دیدگه خواب برد .
روز بعدش رفتیم آب گرم سبلان خوب و تمیز بود هانی هم بردم پیش خودم براش جلیقه خریدیم با ما اومد فکر می کردم بترسه و گریه کنه ولی پسری من شجاعه .تا یه ربع توی آب بود بعد دیگه همش بالا نشست .روی هم رفته خوب بود .
بابا جون تو بهترین بابای دنیا هستی این روز بهت تبریک می گم .
این عکسو پریا خانم ازت انداخته موقعی که داشتم لباستو عوض می کردم قربونت برم که هی صدا می کردی می گفتی عیب عیب ولی پریا خانم ول کن نبود .