مشکلات جدید
عسکلم سلام ناراحتم از دستت چون پسر خیلی بدی شدی .
این مدت خیلی حرفهای بد می زنی سریع عکس العمل نشون می دی اگر بر خلاف میلت باشه سریع جبهه می گیری و می خوای دست دراز کنی که بزنی ولی وقتی با چشمان گرد و ابروهای درهم من مواجه می شی یه بی شور می گی رد می شی بعد از اون چند روزیه که می گی آشغال .اصلا دوس ندارم از اون بچه بی ادبی باشی که خودم بارها بارها ایراد گرفتم ازشون ولی زمانی که من هستم خودتو کنترل می کنی فقط می گی بد . ولی اگر خاله یا عمه نیا باشند اصلا رعایت نمی کنی .
مشکل بزرگتر از اون اینکه هنوز موفق نشدم از شیر بگیرمت و این باعث داره می شه بیشتر بهم وابسته بشی تا وقتی از دانشگاه بیام دیگه سراغ غذا نمی ری و سریع شیر می خوایی .
بد تر از اون تنظیم خوابت بهم خورده بعداز ظهر ها که نیستم نمی خوابی تا ساعت 8 خوابت می گیریم منم که خسته و بی حال باید اینقدر باهات بازی کنم یا سرگرمت کنم حداقل تا ساعت نه و نیم که اگر خوابیدی یهو یکسره تا صبح بخوابی.
این هفته خیلی سرم شلوغ بود همین روز جمعه عروسی دایی علی هستش رفتم لباسموگرفتم خیاط خاک بر سر گند زده به لباسم برای خودش یه مدل دیگه پیاده کرده اینقدر عصبانی شدم که از روی قصد و غرض با خودم هیچ کاری نکردم نه حموم کردم و نه ............... بماند دیشب تا ساعت 11 فقط فقط برای شما آقا هانی این مغازه و اون مغازه رفتیم یا بلوز خوب بود و شلوار بد یا برعکس تا اینکه از مغازه نی نی مون دیگه برات خریدیم فسقلی و ورجک بابا حسین می گفت اخه من برای خودم اینقدر وقت نمی زارم که برای فسقلی ما اینقدر گشتیم.
انشاء اله با عکس های جدید میام