هانیهانی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
هامینهامین، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

هانی و هامین گل پسرای مامان و بابا

بی خوابی و ماجراهای گل پسری

1391/9/26 7:33
نویسنده : مامان نیره
387 بازدید
اشتراک گذاری

وای که از بی خوابیخواب دارم می میرم و هانی تو انگار نه انگار .

با امروز بیست و دو روزی میشه که گل پسری من شیر نخوره هورااز وقتی که از شیر گرفتمش تمام تنظیمات برای خواب و استراحت و بازی و غذا خوردن و همه همه بهم خورده بعضی اوقات می گم بیکار بودی ولی بعد به حسناتش فکر می کنم اشکال نداره این هم روش و به قول خودم این هم می گذرد.چشمک

بعدازظهرها اگه خسته باشه می خوابه نه باید بازی کنه تازگیا یاد گرفته خودشو پرت می کنه پایین و بعد می گه مامان بیا نیگاه کن غش کردم . تا چند دقیقه تکون نمی خوره حتی پلک هم نمی زنه . تعجبآخه نمی دونم این غش کردن  کی یاد گرفته اینم بگما سی دی عمو پورنگ نگاه می کنه توی یه قسمتش عمو پورنگ از ترس غش می کنه فکر کنم از اونجا یاد گرفته.متفکر

شبها که ساعت 12 که میشه مامان گرسنمه غذا می خوام  گریه الکی لج می گیره یا اینکه الکی هی مگه جیش دارم و یا پیپی دارم میریم دستشویی یه نیم ساعت اونجا می مونم هی می گه دارم مامانی  تو نیگاه نکن منو عیبه بالا رو نیگاه کن . منو نیگاه نکنیا دعوات می کنم . (تهدید می کنه منو) منم گیج خواب  خمیازه دیگه بداخلاق می شم عصبانی ولی اینقدر که شیرین زبونی می کنه و اینقدر حرف می زنه منو از رو می بره چشمک الان این ده شب شده کارمون همین  یا غذا می خواد یا دستشویی داره هی در رفت و آمدیم تا ساعت 30/1 که تازه داره خمیازه می کشه خمیازه اینقدر رو پام تکونش می دم تا خوابش بگیره خوابخودم هر از گاهی چرت می زنم  دیگه حالی برام نمی مونه.لبخند

این سری که رفتیم دکتر سونوگرافی که نشون دادم یکبار برگشت غذا داشتی داروهاتو بیشتر کرده حالا گفته که تا دی ماه بخوره و بعد قطع بشه و بهمن ماه ببرمش تا معاینه کنه ببینیم چطوره . انشاء اله دیگه خوب بشی از خوردن این همه داروی جور واجور راحت بشی.لبخند

چهارشنبه با هم رفتیم بازار قسمت لوازم التحریر با دیدن این همه کتاب داستان کلی ذوق کردی و خوشحال بودی و همه رو می خواستی بهم می گفت

هانی :  مامانی همه مال منه ؟

مامانی : نه هر کدوم که دوس داری باید انتخاب کنی .

هانی : باشه مامانی .مرسی .درد نکنه (منظورش اینکه دستت درد نکنه)

مامانی : بیا نگاه کن  کدوم کتاب داستانو می خوای؟

هانی : باشه مامانی .مرسی .درد نکنه

هانی : این خوشگله مامانی ، این خوبه مامانی،اینو بردارم ،

خلاصه باشه رو می گفت ولی دوست داشت همه رو داشته باشه بهش گفتم اجاره می دم سه تا کتاب داستان برداری .خیلی خوشحال شد لبخند

سریع یه کتاب داستان موش و گربه و یه کتاب رنگ آمیزی بن تن و پو    شکلکهای جالب و متنوع آروینبرداشت گفتم بسه دیگه .

هانی : بسه مامانی .دیگه بر ندارم 

رفت پیش فروشنده می گه آقا چنده ؟ سوال

هانی : مامانی پول بده من پول ندارم یول

بهش دادم برده داده به فروشنده.کلی ذوق کردم از حرکت گل پسری .لبخند

حالا این کتابها شدن برای من یه داستان که باید همه بخونم حتی ده بار و هر بار می پرسه چرا اینجوری شد چرا اون جوری شد چرا خراب کرد چرا دعواش کرد و ............. کلافه

اینقدر که این کتاب داستانها رو براش خوندم خودشم از بر شده تا میام بخونم جلوتر از من می گه و تعریف می کنه و بعد می گه مامان تو بگو . چشمک

این مدت عکس گرفتن ازت خیلی سخت شده تا دوربین بردارم سریع میاد ازم میگیری که خودت عکس بندازی و هی به من می گی اینجوری بمون نه مامانی اینجوری دستامو می زاری زیر چونه یه بار بالای سر یکبار کج خلاصه مدلهای مختلف .که دیگه من پشیمان می شم و کوتاه میام ازت عکس بندام با هزار زور و زحمت  باید دوربین ازت بگیرم . این داستان عکسات که بد بزرگ شدی نگی عکسام کو ؟بازنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سپید مامان علی
26 آذر 91 8:21
انشاءالله این سختی هم به زودی تموم میشه مامان جون....نگران نباش...واسه هانی جون هم از شیر گرفتن سخت بوده و داره بهونه میگیره...انشاءالله زودی خوب بشه که دارو مصرف نکنه
راستی کتاب داستانهات مبارکه...ماشاءالله به پسر باهوش و زرنگ

مرسی عزیزم

باران قلنبه
26 آذر 91 11:13
سلام عزیزم دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید خیلی وقتتون رو نمیگیره ولی یک رای شما خیلی برای من ارزش داره منتظر کمکتون هستم مرسی ادرس مستقیم اتلیه http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=5
هیراد و عمه لیلاش
26 آذر 91 11:40
سلام به دوست جونی عزیزم یه خواهش کوچولو از شما دارم من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها شرکت کردم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
مامان محمد و ساقی
30 آذر 91 0:27
وقت نشد این پستتو بخونم.ولی بعد میام دوباره.
خواهشا" پست میزاری یه خبر هم بده


به روی چشم
نیم وجبی
4 دی 91 13:42
خیلی نی نی بامزه ای دارین به نیم وجبی ما هم سر بزنید اگه خواستید لینکمون کنید


حتما عزیزم
ياس
5 دی 91 0:28
سلام عزیزم. خوبی؟
من الان یه سر اومدم نت و پیغامت رو. دیدم. گلم، این تفنگ حباب ساز رو از مجتمع آزاد انزلی گرفتم. ونوس. ولی خیلی کثیف کاری داره. مایعش بیرون میریزه و همه جا رو شامپویی میکنه. ولی خب بد هم نیست. بچه ها دوست دارن . اگه دوست داری برات میگیرم و لااقل تو و هانی گلم رو میبینم. خبرم کن عزیزم. :-) :-*

سلام قربونت برم ممنون از محبتت .فکر کردم رشت داره تو دست خیلی از بچه های وبلاگی دیده بودم ولی خودم موفق نشدم بگیرم .باور کن فصل امتحانات هستش و درگیری با هانی فعلا نمی تونم ولی بعد امتحانات حتما خبرت می کنم. بازم ممنون از لطفت.

مامان محمد و ساقی
16 دی 91 17:22
سلام نیره جون شرمنده دی اومدم.پوزش فراااااااااااااااوااااان دیگه از این دیر خوابیدن نگو که دلم پر.ساقی هم اینطوریه.دیشب تا ساعت 3 تو تختش بیدار بود و نمیخوابید. کتابهای مانی جون هم مبارکش باشه.خوبه که زود قانع شد