تولد دوباره
سلام جیگرم الهی بمیرم برات که اینقدر مریض می شی این مریضی لعنتی دیگه آبت کرد لاغر بودی که بدتر شی . جدای از اون اینقدر بالا و پایین می پری و اینقدر ورجه وجه می کنی که نگو وقتی مریض می شی ما هم مریضی روحی می گیریم . هنوز یک هفته از تموم شدن انتی بیوتیکت نگذشته که دوباره مریض شدی اونم چه جور این قدر تبت شدید بود که با شورت و تاب می گشتی بی حال و بی رمق هانی که عاشق سی دی هاش بود حال نداشت برداره فقط می گفت مامان جون بزار بالا خوب شدم بعد نیگاه می کنم. الهی قربونت برم من خیلی حالت بد بود طوریکه شبش اصلا نخوابیدم خیلی تب داشتی و هذیان می گفتی . مامانی سی دی آبی عمو پورنگ بزار بالا آتیش نگیره باشه خاب .
بیشتر می ترسیدم صداش می کردم و باهاش صحبت می کردم می ترسیدم دور از جونش تشنج کنه .ولی خدای شکر دیشب تبش کم شد یه کم بازی کرد بهش گفتم هانی جان باید استراحت کنی که زود خوب بشی همون چند دقیقه بود بعد دوباره شیطونی .
منظور از تولد دوباره چی بود :
امتحاناتم تموم شد واقعا تولد دوباره بود برام اینقدر خوشحال بودم که چند بار به زبون آوردم و به حسین می گفتم چه حس خوبیه که امتحان ندارم.و خوشحالم روزجمعه هم که فقط به خونه رسیدم افتزا بود خونه حسابی تمیز کردم و بعد برنامه ریزی کردم دیگه با هانی برم بیرون همینکه این بچه روحیش داغون شد از بس تو دست من کتاب و جزوه دید و همین که خودم داغون شدم ولی گل پسری من زد ذوق خودشو و من .این مریضی لعنتی ول کن عسل من نیست انشاء که ریشه کن بشه این مریضا هیچ بچه ای مریض نشه.
این عکسش قبل از مریضیش که برده بودمش آرایشگر و حالا هم که حمومش کردم .