هانیهانی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
هامینهامین، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

هانی و هامین گل پسرای مامان و بابا

تابستون و هواش

1392/5/2 10:58
نویسنده : مامان نیره
580 بازدید
اشتراک گذاری

یه سلام به گرمی هوایی که این روزا داریم به همه عزیزان .خوبین ؟ خوشین ؟ دیر به دیر میام ولی خب کاریش نمی شه کرد همه تون می دونید مشکلات زیاده و دردسرا هم زیاد. انشاء اله که همیشه سلامتی باشه مهم نیست کار زیاد باشه ولی فقط سلامتییییییییییییییییلبخند

خب برسیم به عسلی مامان که یه روز بعد از تولدش رفتیم بودیم بیرون ازم آبمیوه خواست و براش خریدم (طبق عادت همیشگیش) ولی میوه هایی که می خواستیمو نداشت به ناچار انبه را گرفتم  بچه ام خورد و به دو ساعت نکشید تولد داییش هم بود شام دعوت بودیم سر سفره شام هانی رنگ و روش برگشت گفتم حتما بخاطر کولره که سردش شده ولی شروع کرد به ناله کردن که مامان سرم درد می کنه مامانی حالم خوب نیس بچه افتاد رو دستام نمی دوستم چکار کنم باباش بردش پیش خودش باز همون حرفا تکرار کرد خیلی نگران شدم بچه صحیح و سالم یهو چی شد ناراحت ازم خواست ببرمش بیرون می گفت سردش شده رفتیم روی ایوان نشستیم  بعد یهو گلاب به روتون بچه ام خورده و نخوره آورد بالا ناراحت دیگه دستپاچه شدم هانی توی این سه سال اصلا استفراغ نکرده بود بارها بارها مریض شده ولی اینجوری ندیده بودشناراحترفتیم کلینیک گیل در باز نشده هانی دوباره حالش بهم خورد خودش و خودم افتضاح شدیم خب نمی شد کاریش کرد بچه ام اصلا حالش خوب نبود بعد از چند دقیقه رفتیم داخل و دکتر معاینش کرد و گفت معده اش سرما خورد باید سرم بزنیم هانی هم کلی گریه که من برین خونه می خوام بخوام ناراحت اینقدر صحبت کردم باهاش راضی شد که با میل خودش سرم بزنه  خانم پرستار هم لطف کرد براش سی دی کارتون گذاشت و در حین نگاه کردن خوابش برد منم روز صندلی همراه دراز کشیدم تا 3صبح که سرم تموم شد رفتیم خونه مرخصی گرفتم پیش هانی موندم ولی تبش همچنان قطع نمی شد خیلی تب داشت با اینکه شیاف می کردم انگار نه انگار .ناراحت

الهی قربونت برم که همین حرف زدنت و شیرین زنونیات که آدم دل تنگ می شه وقتی بی حالی . از کلینیک که برگشتیم بغلم کرد بغلازم مغدرت خواهی و گفت : ببخشید مامانی جون خیلی اذیتت کردم  یه بوس بهم داد.ماچ

بابایی حسین خیلی دپرس می شه وقتی هانی مریضه در واقع من باید از دو نفر پرستاری کنم یکی با دارو و اون یکی رو روحاً هی باید بگم بچه همینه باید مریض بشه تو چرا اینجوری می شی می گه دست خودم نیست .حالا یکی باید منو آروم کنه ولی هیچوقت اینجوری نبوده همیشه من مقاومتر از حسین بودم .ناراحت

اینم از عکسای گل پسری که چسب سرمو تا فردا رو دستش بود که به همه نشون بده مخصوصا عزیزش نیشخند 

اینک اسکوتر کادو تولدش که وقتی حالش خوب شد باهاش بازی کرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان اميرحسين و ارميا
7 مرداد 92 0:03
آخي عزيزم ايشالا تا الان سلامتيش رو بدست آورده باشه خيلي بده وقتي بچه ها مريض ميشن آدم نصف عمر ميشه

آره می دونم این حالتها برای همه پدر و مادر هست

مامان محمد و ساقی
7 مرداد 92 17:12
سلام نیره جون
آخی خدا بد نده عزیزم
خیلی ناراحت شدم.وقتی بچه مریض میشه حال پدر و مادرش هم دگرگون میشه.انگار که اونا هم مریض میشن
ای جانم رنگش پریده تو عکس مشخصه.چسب سرمش رو ببین عزیزم
اسکوترت هم مبارک باشه عزیزم

مرسی مینا جان خودت چطوری ؟ از اینکه دوباره هستی خوشحالم


مامان ریحانه جون
8 مرداد 92 19:17
سلام... عبادت هاتون قبول.. ریحانه من در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده کد ریحانه 845 هست لطف بزرگی میکنی اگه کد 845 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنی واقعا ممنونت میشم اگه بتونید کد 845 رو با چند تا خط موبایل متفاوت به شماره ی داده شده ارسال کنید که نورالانور میشه و واقعا شرمنده میکنید اگه لطف کردی و رای دادی بهم خبر بدی ممنون میشم هم برای اینکه از لطف و مهربونیت تشکر کنم هم برای اینکه تعداد آرا رو داشته باشم پیشاپیش از لطفت واقعا ممنونم اگه خواستی عکس جشنواره ای ریحانه رو ببینی زحمت بکش و یه سر بیا وب ریحانه عکس جشنواره ایش رو گذاشتم ممنون از لطفت دوست خوبمون ارسال کد 845 به شماره 20008080200یادت نره ها ریحانه روی رای های شما دوستای گل خیلی خیلـــــــــــــــی حساب کرده.... خیلی خیلی خیلی ممنونت میشم به نی نی من رای بدی امیدوارم بتونم یه روزی یه جایی تویه دلخوشی هاتون جبران کنم موفق و پیروز باشی
مامان محمد و ساقی
9 مرداد 92 15:18
سلام گلم.خوبی؟
رمز خصوصی گذاشتم

مرسی

یاس
12 مرداد 92 15:13
عزیز دلم. خیلی بد که بچه مریض میشه. آدم از غصه میمیره. الهی که دیگه بد نبینه هانی خاله. عزیزم برو خصوصی



سپید ماما علی
15 مرداد 92 9:10
ایشالا همیشه رنگ سلامتی ببینی و از مریضی خبری نباشه... فدات بشم که اینقدر صبوری و خودت خواستی که سرم بزنن فدای مهربونیات که مامانت رو دلداری دادی و بوس کردی خصوصی
شبنم
15 مرداد 92 10:03
سلام دوستان عزیزم این سایت تازه راه اندازی شده تا بتونید از عکس های فرزند عزیزتون با هزینه ای کم کلیپ داشته باشید هر سئوالی دارید در این بخش مطرح کنید در اولین فرصت پاسخ داده می شه http://babyclip.persianblog.ir/ باتشکر
مامانی درسا
17 مرداد 92 2:24
صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است.. از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است.
پیشاپیش عیدتون مبارک

خیلی قشنگ بود عید شما هم مبارک

مامان اميرحسين و ارميا
29 مرداد 92 21:07
كجاييييييي تو هم مثل من شدي


میام بخدا میام
سپید مامان علی
30 مرداد 92 9:49
پس چرا آپ نیستید؟

ببخشید میام زود میام بخدا

سجاد
27 مهر 92 23:05
شما هم دعوت شدین خاله جان ... منتظرتونم