یه روز دریایی
سلام دریای بی کران زندگیم دریایی که انتها نداره مثل خودش.
امروز خیلی گرم بود جایی نرفتیم بابا این سری به معنای واقعیش که روز روزخانواده اس رو کنارمون بود شبش ما برد شهربازی و روز بعدش که حسابی کولاک کرد ما رو برد دریا خیلی شلوغ بود و فقط دو ساعت جای پارک می گشتیم و هوا هم کم کم تاریک شده بود تو نتوستی شنا کنی و خیلی ناراحت بودی هی می گفتی بریم شنا کنیم ولی نمی شد قربونت برم یه خورده تو پاساژای کاسپین دور زدیم طبق معمول عاشق سی دی ، باز یه سی دی دیگه خریدیم فکر کنم خودمون باید یه سی دی فروشی بزنیم پس که تو سی دی داری البته اینم بگم اینقدر تو دستات نه می داری بدبختا دیگه نشون نمی دن.
شب و روزای خوبی داشتیم جاتون خالی برگشتی که تو ترافیک سنگین ولی روان بودیم (مثل این پلیسا گفتم ) خلاصه بابا گفت بیخیال رستوان شیم بریم از این کباب مگسیا بخوریم من زیاد مخالف نبودم ولی به خاطر تو نمی توستم قبول کنم که بابا راضیم کرد برای تو جیگر خرید جاتون خالی خیلی خوشمزه بود تو هم بیتشر خوشت اومد.
اول از غروب خواستنی دریا عکس می زارم که خیلی خوشم اومد.
اینم گل پسری من که دیگه موهاش حسابی بلند شده و الان دیگه کوتاه کردیم
اینم بوسه پسرم وای گرفتم مامانی چقدر محکم بود .