هانیهانی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
هامینهامین، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

هانی و هامین گل پسرای مامان و بابا

تولد دوباره خودم

1392/3/13 10:57
نویسنده : مامان نیره
869 بازدید
اشتراک گذاری

نور چشمم هانی عزیزم تولدت مبارک هر چند یه جورایی تولد دوباره خودمه قلب

راستش می خواستم قبل از تولدت یه پست بزارم چی بگم از شیطونی بگم از حرف گوش نکردنتا بگذریم می زارم بعد از تولدت چون فعلا روز روز توه. چشمک

روز تولدت به خاطر امتحاناتم  نتوستم کسی را دعوت کنم حالا شاید بعد از امتحانات یه جشن خودمونی بگیرم ولی همون روز با هم رفته بودیم چابکسر دو تایی . دو تایی که نه  ادارهمون بعد از یک ماه برامون روز زن مراسم گرفته بودن یه اردوی یکروزه تو اردوگاه صابرین چابکسر خیلی خوش گذشت مخصوصاً به تو حسابی شیطونی کردی  صبح که ساعت 7 بیدار شدی تو ماشینم با کسی حرف نزدی  همه می گفتن این همیشه اینجوریه چشمک

موقع سخنرانی مدیر کل همش می گفتم هانی ساکت نه اینکه اطرافمون باغ بود با یکی از بچه های همکارم جور شدی که دیگه اصلا قابل کنترل نبودین  به آرین می گفتم  ساکت رئیسمون ما رو دعوا می کنه می گفت جرات داره شما رو دعوا کنه خیال باطل به هانی می گفتم هانی رئیسمون منو دعوا می کنه می گفت رئیس تو بده خیال باطل دیگه سرایدار اونجا اومد گفت اون  پشت  تاب وسرسره است ببرین اونجا که رفتیم و از مراسم  و سخنرانی من چیزی عایدم نشد دیگه همش با تو بودم دریا هم که دیدی همش می گفتی بریم شنا کنیم خلاصه تو رو تا ساعت 3 نگه داشتم بعد رفتیم برای شنا ماچ با ورودت به آب یه موج بزرگ اومد که نتوستی خودتو کنترل کنی افتادی منو و همکارم بدو ولی همکارم بیچاره با لباس  افتاد تو آب تا تو رو بیاره خیلی جالبه ما ترسیدیم هانی  ازم تند تند تشکر می کنه مامانی دستت درد نکنه خیلی شنا کردم . هی می گفت درد نکنه دردنکنه ناراحت اخه بچه ما داریم زله ترک می شیم تو هی ازم تشکر می کنی بعد اون دیگه موج می اومد سریع می اومدی سمت ساحل هر چند شلوارم خیس شده بود ولی همونی تو ی آب بودم تا خودت خسته بشی دیگه نه اگه به حال خودت بزارم که اصلا دلت نمی خواد بیایی با زور و مکافات بردیم سمت حموم  همکارم گفت تو دیگه نیا تو من حمومشون می کنم منم رفتم برای هانی لباس بیارم . ولی باز یه اتفاق بد برای هانی گلم افتاد که واقعا ناراحتم کرد به همکارم گفتم آبو ببند بزار بیان بیرون سرما می خورن موقع امتحاناتم مریض بشه اسیر می شم اونم حرفو منو گوش کرد  ولی اول آب سرد رو بست بعد آب گرم  هانی منم زیر آب بود اب ریخت رو پشتش بچه ام چنان دادی زد که نگو خیلی گریه کرد خیلی  همش می گفتم مامانی سوختم گریه دیگه لباسشو پوشوندم  رفتیم سمت ماشین که دیگه بخوابه  برای دلداری من می گفت دیگه نمی سوزه مامانی خوب شدم  لبخند

نهار هم جاتون خالی جوجه کباب بود لبخند خونه رسیدیم 30/7 بود طبق معمول یه سی دی عمو پورنگ شماره 8 براش گرفتم بهش می گم هانی این کادو تولدت بهم می گه مگه سی دی کادو می شه تعجب

 

این سبزه ها خیلی ناز بودند  باد این ور و او ور می کردشون خیلی قشنگ بود

اینم رستوان بود که هانی با ماست براش می خواست سیبل درست کنه.

اینم دریا که منجر به شنا کردن آقا هانی و اون اتفاق بد بود .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامانی مهدیار
15 خرداد 92 23:58
با تاخیر تبریک خالصانه مرا بپذیر.
هانی جونم تولد سبزت هزاران هزار بار مبارک عزیزم.امیدوارم تا همیشه شاد باشی و تن درست




سمانه مامان پارسا جون
16 خرداد 92 13:04
تولدت مبارک هانی گلم
ایشاالله تولد 120 سالگیت پسر گل






مامانی درسا
17 خرداد 92 3:58
ای جونم به این همه انرژی هزار ماشاالله پسری ........ هانی گلی منم سه تا سی دی میخوام برات بخریم کادو میشه یانه

مرسی خاله جون به قول هانی که می گه اشکال نداره ناراحت نباش.



سپید ماما علی
18 خرداد 92 17:52
تولد هانی جون با تاخیر مبارک
انشاءالله هزار ساله بشی گل پسر

گردش یکروزه با مامانی خوش گذشت؟؟
کلی ناراحت شدم بابت اتفاقی که افتاده... انشاءالله که همیشه تنش سالم و لبش خندون باشه


خصوصی داری

مرسی عزیزم

مامان اميرحسين و ارميا
21 خرداد 92 12:57
آخ كه اين بچه ها چ دنيايي دارن ببين كه هر جا ميريم بايد باهامون باشن كه البته خودمون هم بيشتر دلتنگ ميشيم اگه نباشن تو همون يه روز .بيچاره همكارت پس هم منظره خنده بوده و هم ترس .

آره کلی

یاس
23 خرداد 92 10:55
جیگر خاله شیطونیا.
الهی که همیشه سالم و سلامت باشی و دیگه هیچ اتفاق بدی برات نیفته عشقم.
بازم تولدت مبارک جیگر

مرسی عزیزم

سپید مامان علی
26 خرداد 92 10:07
پس چرا وبلاگ این گل پسر رو آپ نمی کنی؟


به روی چشم امتحاناتم تازه تموم شده یه خورده به خودم استراحت دادم !

مامان محمد و ساقی
26 خرداد 92 23:25
سلام نیره جون
عزیزم هانی جون دلم سوخت از سوختنت
ایشالله همیشه خوش باشی
مگه سی دی هم کادوی تولد میشه؟راست گفته بچه.نیره!نیره!




یاس
27 خرداد 92 1:47
عزیزم به وبلاگم سر بزن.یه مسابقه وبلاگیه

با تاخیر اومدم

یاس
27 خرداد 92 1:49
منظورم بازی بود نه مسابقه





یاس
28 خرداد 92 13:48
مسابقه نیست، یه بازیه.
سوالها رو بنویس و هر چی که دوست داری جواب بده بهش. و آخر سر هم سه نفر دیگه رو دعوت کن و بهشون خبر بده. همین کاری که من کردم دیگه جیگر

باشه مرسی

سمانه مامان پارسا جون
2 تیر 92 19:58
سلام عزیزم خوبید؟

عیدتون مبارک

مرسی عزیزم همچنین برای شما

مامان اميرحسين و ارميا
6 تیر 92 23:53
تو هم كم پيدا شدي كه نيرهههههههههه جوننننننننننننننننم

آره انگار بعد از امتحامات افسرده شدم حس و حال هیچ کاریو ندارم باور می کنی آشپزیم از زوره و اجبار

سپید ماما علی
9 تیر 92 13:18
شما آپ نکردید ولی ما آپیم...
سر بزن خوشحالم میکنی

شرمنده میام عزیزم