هانیهانی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
هامینهامین، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

هانی و هامین گل پسرای مامان و بابا

بیست ماهگیت مبارک

سلام عزیز دلم  بیست ماهیگیت مبارک پسری     دیروز در حالی خوشحال برای بیست ماهگیت بودیم که دوباره مریض شدی آبریزش بینی و عطسه شب اصلا خوب نخوابیدی فعلا به قول داروهای که خودم برات تجویز کردم استفاده  می کنی  ولی دیشب خیلی  سرفه بدی می کردی  حالا امروز باید وقت بگیرم ببرمت پیش دکترت. توضیح : قالب عوض کردم احساس کردم مشکلی که شاید پیش اومد به خاطر  نوع قالب بود ...
5 بهمن 1390

بیست ماهگیت مبارک

سلام عزیز دلم بیست ماهیگیت مبارک پسری دیروز در حالی خوشحال برای بیست ماهگیت بودیم که دوباره مریض شدی آبریزش بینی و عطسه شب اصلا خوب نخوابیدی فعلا به قول داروهای که خودم برات تجویز کردم استفاده می کنی ولی دیشب خیلی سرفه بدی می کردی حالا امروز باید وقت بگیرم ببرمت پیش دکترت. توضیح : قالب عوض کردم احساس کردم مشکلی که شاید پیش اومد به خاطر نوع قالب بود ...
5 بهمن 1390

هانی با چهره جدید و قالب نو

سلام به پسر خودم هانی عسل دیروز وقت رفتم بردمت آرایشگاه . می خواستم برای جشن مهدی جون ببرمت که وقت ندادن یعنی اون ساعتی که من می گفتم وقتشون پر بود . خلاصه رفتیم  منو و تو .خیلی اذیت کردی  تا قیچی می خورد به صورتت یا گوشت گریه می کردی  از قضا اون روز پسر مدیر آرایشگاه  لباس مرد عنکبوتی رو پوشیده بود  بدتر تو رو به وحشت انداخته بود گریه می کردی تا اینکه بعد از نیم ساعت موفق شدیم ولی چی تمام منو و خودت شده بودیم پر از مو . عکسهایی هم از قبل انداخته بودیم زمانی که نوازد بودی هم گرفتم  خیلی تپل بودی هانی جون . ایندفعه  هم عکس جدید انداختیم امیدوارم خوب بشه چون اصلا نموندی . این عکس مال زمانی که ب...
3 بهمن 1390

هانی با چهره جدید و قالب نو

سلام به پسر خودم هانی عسل دیروز وقت رفتم بردمت آرایشگاه . می خواستم برای جشن مهدی جون ببرمت که وقت ندادن یعنی اون ساعتی که من می گفتم وقتشون پر بود . خلاصه رفتیم منو و تو .خیلی اذیت کردی تا قیچی می خورد به صورتت یا گوشت گریه می کردی از قضا اون روز پسر مدیر آرایشگاه لباس مرد عنکبوتی رو پوشیده بود بدتر تو رو به وحشت انداخته بود گریه می کردی تا اینکه بعد از نیم ساعت موفق شدیم ولی چی تمام منو و خودت شده بودیم پر از مو . عکسهایی هم از قبل انداخته بودیم زمانی که نوازد بودی هم گرفتم خیلی تپل بودی هانی جون . ایندفعه هم عکس جدید انداختیم امیدوارم خوب بشه چون اصلا نموندی . این عکس مال زمانی که برای اولین بار برده بردمت آرایشگاه پنج ...
3 بهمن 1390

دوباره مریضی

سلام به خرگوش بازیگوش زندگیم هانی من دوباره مریضی ، دوباره تب ، دوباره دارو ،دوباره نگرانی ، دوباره دلواپسی رفته بودیم بیرون وقتی برگشتیم آبریزش بینی گرفتی گفتم شاید به خاطر هواس هر چند خیلی لباس پوشیده بودی شال هم از روی  بینی و دهانت یه لحظه نیافتد ولی خب بخواهی مریض شی  به این ها نیست . خلاصه هانی من مریض شدی اونم چه مریضی نیمه شب یود که بابا صدام زد  گفت هانی خیلی تب داره   نمی دونم اولین شبی بود که من  عمیق خوابیده بودم یعنی فکرشو نمی کردم مریض شی .وقتی دستمو گذاشتم رو پشیونیت  از جام پریدم تب سنجو آوردم وقتی گذاشتم روی ٤٠ بود  خیلی ترسیدم سریع استامینوفن اوردم  بهت دادم &...
3 بهمن 1390

کلمات جدید هانی جون جون

ثمره عشقم ، حاصل زندگی ام  سلام   خوبی. خوشی .شنگولی. امروز بعد از  دوازده روز اومدم و برات آپ می زارم  از کارهای قشنگی که انجام دادی و از حرفهای قشنگ و جدیدی که یاد گرفتی . الهی قربونت برم . پریشب سر شام بودیم که یهو دست کردی تو ماست همزمان بابا داد ز سرت و تو هم خیلی زود واکنش نشون دادی  خیلی خندیدم چون کلمات جدید خیلی زیبا ادا کردی . تا بابا گفت هانی دست نزن ؟  گفتی : بابا قهر قهر قهر  بعد روتو برگرودنی طرف دیگه ما هم نتوستیم خودم کنترل کنیم  زدیم زیر خنده شما هم سوء استفاده گر هی الکی خندیدی هی خندیدی که دیگه خنده هات طولانی شده بود هر چی می گفتیم هانی بسه دیگه تموم نمی کردی . از ک...
29 دی 1390

کلمات جدید هانی جون جون

ثمره عشقم ، حاصل زندگی ام سلام خوبی. خوشی .شنگولی. امروز بعد از دوازده روز اومدم و برات آپ می زارم از کارهای قشنگی که انجام دادی و از حرفهای قشنگ و جدیدی که یاد گرفتی . الهی قربونت برم . پریشب سر شام بودیم که یهو دست کردی تو ماست همزمان بابا داد ز سرت و تو هم خیلی زود واکنش نشون دادی خیلی خندیدم چون کلمات جدید خیلی زیبا ادا کردی . تا بابا گفت هانی دست نزن ؟ گفتی : بابا قهر قهر قهر بعد روتو برگرودنی طرف دیگه ما هم نتوستیم خودم کنترل کنیم زدیم زیر خنده شما هم سوء استفاده گر هی الکی خندیدی هی خندیدی که دیگه خنده هات طولانی شده بود هر چی می گفتیم هانی بسه دیگه تموم نمی کردی . از کار دیگه بگم برات : اومدی آشپزخونه شروع...
29 دی 1390

خوشحالم از اینکه مشکلم حل شد.

سلام عسلی من امروز خیلی خوشحالم  چرا که موفق شدم  البته با کمک مدیریت سایت خیلی مزاحمشون شدم و خیلی ایمیل زدم و خیلی ها واسطه کردم  تا خلاصه مشکل حل شد . خیلی روم تاثیر گذاشته بود و ناراحت بودم هانی  من. آخه از کلی از خاطراتت  جا موندم  انشاء اله از این پست به بعد  خاطرات پسر گلمو می نویسم. تو این مدت که  وبلاگت مشکل داشت و نتوستم پست جدیدی بزارم مریض شدی بدجور .   ...
29 دی 1390

خوشحالم از اینکه مشکلم حل شد.

سلام عسلی من امروز خیلی خوشحالم چرا که موفق شدم البته با کمک مدیریت سایت خیلی مزاحمشون شدم و خیلی ایمیل زدم و خیلی ها واسطه کردم تا خلاصه مشکل حل شد . خیلی روم تاثیر گذاشته بود و ناراحت بودم هانی من. آخه از کلی از خاطراتت جا موندم انشاء اله از این پست به بعد خاطرات پسر گلمو می نویسم. تو این مدت که وبلاگت مشکل داشت و نتوستم پست جدیدی بزارم مریض شدی بدجور . ...
29 دی 1390