عکس های آتلیه
بعد از شاید یک سال و اندی موفق شدم عکس ها بگیرم . نه اینکه تنبل باشم نه اگر هم رفتم گرفتم فقط به این خاطر بود که بیچاره مرده اینقدر زنگ زده بود هر بار یه دلیلی داشتم برای نرفتن دیگه اینبار خجالت کشیدم رفتم گرفتم . تو این عکسها نه ماهه بودی هانی جونم .روز عروسی خاله مریم رفتیه بودیم آتلیه عکس ها همهشون خوب بودند و راضی بودم . خیلی جالبه اصلاً نموندی تا ازت عکس خوب بندازم ولی الان نگاه می کنم به عکسها می بینم لبخند روی لبات هست با اینکه واقعا دردسر کشیدم باهات با مدل موم و آرایشم .انشاء اله که همیشه لبخند رو لبانت باشه ناز پسری پریشب کتاب قصه آوردم تا با هم کمی کار کنیم دیدم ای بابا تو بهتر ا...
نویسنده :
مامان نیره
12:21